ابزار کار و نیروی تولید
چنین دلخوشیهای تخدیرکننده، که کمتر از دو دههی پیش نگاشته شده، تا این اواخر نیز نوشته میشد، به شدت مانع آگاهی واقعی نسبت به دوران شده، همان ارزشی را دارد که سخنسرایی مدیحهسرایان درباری قرون گذشته داشت. هر چند بسیاری از مطالب وی درباره کشورهای عقبمانده و رو به رشد هنوز هم درست است.
«اختلاف اساسی بین سرمایهداری امروز و جامعه سرمایهداری آغاز قرن وجود ندارد، قوانین سرمایهداری، رشد بازدهی کار، افزایش میزان استثمار، بحرانهای اقتصادی، هرج و مرج در تولید، مبارزه رقابتآمیز و غیره همچنان وجود دارند.
اما برتری اقتصادی سرمایهداری بر سوسیالیسم- به علت آهنگ توسعه بسیار سریع تولیدات سوسیالیستی - به سرعت کاهش مییابد. رشد سریعی که در جهان کاپیتالیستی پس از جنگ مشاهده شد، یک حالت کاملا استثنایی است. بازار جهان سرمایهداری به صورت عادی گسترش نیافته است. ذخایری که به دست مؤسسات کاپیتالیستی و مردم حفظ میشد، همه به مصرف رسیدهاند. شهرها و مناطق رو به ویرانی است ... توسعه استثنایی بازار سرمایهداری، که تا سال 1958 مانع بروز هر نوع بحران اقتصادی بود، اکنون (کتاب در سالهای میانی دهه هفتاد منتشر شده است) خاتمه یافته است. هر چند در برخی از کشورها در بخشهای تولیدی دنیای سرمایهداری میزان رشد هنوز رو به ازدیاد است، روی هم رفته در آینده آهنگ رشد تولیدات آنها پایینتر از امروز خواهد بود. با وجودی که در برخی از کشورها و بخشهای تولیدی، نرخ رشد هنوز زیاد است، معذالک هر چه زمان بگذرد، به همان نسبت به بحرانهای تولید اضافی، عمیق، شدید و مخرب دچار شده و تولید سرمایهداری رو به عقب خواهد گذاشت.
اکنون بد نیست چشم اندازی را از تکامل آینده سرمایهداری ترسیم کنیم. در زمینه تاریخی سرنوشت رژیم کاپیتالیستی هم اکنون دیگر به آخر رسیده است ...»
اینک دیگر زمان اندیشیدن صمیمی درباره حقایق فنی- اقتصادی در جهان است. نه قافیهپردازیهای قالبی که به تکرار واژههای از پیش ساخته در انتهای هر سطر میانجامد. حقیقت نوین، که برخاسته از دوران نوین رشد سرمایهداری است، چیزی جز این برآورد صحیح گورباچف از کار در نمیآید:
«تجهیزاتمان را زیر ذرهبین نگریستیم و استاندارد آنها را با استانداردهای جهانی مقایسه کردیم. برایمان مسلم شد که فقط جزو کوچکی با سطح استاندارد جهان (سرمایهداری) برابر است. از این پژوهش فقط میتوان یک نتیجه گرفت: اگر نخواهیم عقبافتادگی تکنیکیمان را برای سالهای سال همچنان حفظ کنیم، بهتر است هم اکنون این مشقت را بپذیریم و تأسیساتی نو آماده کنیم و سپس با پیشرفت در ماشینسازی، رسیدن به جدیدترین تکنولوژی را ممکن کنیم.» (پراسترویکا، ص 123 و 124 ترجمه فارسی)
باری، بحث درباره گذر سرمایهداری به مرحله باز هم عالیتر، به متمم خود، یعنی به بررسی ابزار و نیروی کار جدید، همدوش و همشأن سرمایه اولترا امپریالیستی، نیاز دارد، اثبات چنین تحولی در نیروی مولد و ابزار تولید، از دیدگاه کلاسیک اثبات کامل تحول عالیتر در مرحله رشد سرمایهداری از کار در خواهد آمد.
دو جنگ بزرگ جهانی، سرمایههای هنگفتی را جذب تحقیقات تکنولوژیک کرد. نیاز به ارتباطات سریعتر، قدرت آتش انبوهتر و دقیقتر، سرعت بیشتر در تحرکات نظامی در زمین، دریا و آسمان، به دست آوردن آلیاژها و ترکیبات شیمیایی جدید و حتی احتیاج به رسوخ عمیقتر در پشت جبهه دشمن، یعنی صنعت جاسوسی، تحولی اساسی در ابزارهای تولید و در تکنولوژی به وجود آورد.
ماشینهای حسابگر، الکترونیک، سیستمهای ارتباطی وسیع و سریع، توسعه و تکمیل تلفن، تلکس، رادیو و تلویزیون، رادار، سیستمهای موشکی، ماشینهای تازه در استخراج کانیات و در تولیدات کشاورزی، با توسعه و تصاعد جنگ، تکامل یافت. دوران غیر قابل کنترل رشد ابزارها، در حال حاضر تولید را با استفاده از ربوتها و کامپیوتر تا مرحله فوق اتوماتیزاسیون پیش برده است. آن چه بر جریان تولید اتوماتیک و بر کیفیت کالا نظارت میکند، به جای انسان، خود ماشین و اتوماتیزه است.
رشد ابزار تولید در طول جنگ جهانی نخست و در فاصله دو جنگ و نیز در سالهای جنگ جهانی دوم و پس از آن رشدی ناموزون بود. نیازهای حیاتی جنگ، و رقابتهای ناگزیر و شتابآلود تجهیزاتی در فاصله دو جنگ، و از آن پس، تعادل ناپایدار شرایط دوران طولانی جنگ سرد توجه دولتهای سرمایهداری و سوسیالیستی را به لابراتوارها و مراکز تحقیقاتی جلب میکرد.
این امر، یعنی رشد شتابآلود و غیرعادی ابزار تولید و صرف سرمایههای هنگفت در راه تحقیقات، از همان نخستین سالهای پس از جنگ جهانی نخست، گروه نخبهای را از جامعه جدا کرد که در سطحی بسیار فراتر از فرهنگ عمومی قرار داشت. این گروه با کاربرد و تکنیک ابزارها و سیستمهای نوین آشنا بود و در عالیترین نهادهای دیوانی و در پیشرفتهترین مراکز تولید در صنایع نظامی به کار گرفته میشد.
این گروه، که با تعریفی دقیق تکنوکرات خوانده میشوند در سالهای پایانی صلح و پیش از جنگ جهانی دوم به طور کامل اهرمهای متحرک هر دو جامعه سرمایهداری و سوسیالیسم را در دست داشتند، و به خاطر ارزشهای کاربردیشان، مثل نمونههایی نایاب به وسیله سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی هر دو سیستم به سختی کنترل میشدند و در مهار بودند.
جنگ جهانی دوم، فرصت بزرگی در اختیار این برگزیدگان فنی و فرهنگی جامعه قرار داد تا مهار کامل امور اجرایی را در تمام عرصههای ملی به چنگ آورند.
آن چه روی میداد به سادگی عبارت از این بود که رشد پر شتاب ابزار تولید، به مراتب از توانایی فرهنگی درون طبقاتی سرمایهداری پیش میافتاد و سرمایهداری را، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی به زاد و ولد عناصری محتاج میکرد که بیرون از توانایی درون طبقاتی بود. کم کم آن سدهای آهنین کنترل اشرافی و طبقاتی که کرسیهای دیوانی جهان سرمایهداری را از دسترس غیر نجیبزادگان دور نگه میداشت، برچیده میشد و عالیترین مقامات اداری، سیاسی و تصمیمگیری جهان سرمایهداری در اختیار کسانی قرار میگرفت که علی رغم خاستگاه طبقاتی و حتی تعلقات سیاسی خویش، میتوانستند برنامه بریزند، ابزارهای نوین را به کار گیرند و بازتاب ارقام شدهی ماشینهای حسابگر را به صورت الگوی عملکردهای دولتی توصیه کنند.
هر چه ایالات متحده در سازمان دادن اولترا امپریالیسم موفقتر بود و بخش بزرگتری از ثروت جهانی و تولید و توزیع و تکنولوژی را یکپارچه میکر، ادارهی آنها به ابزار مؤثرتر و مدیران فرهنگ آموختهتری محتاج میشد.
نگاهی به آمار گسترش رشتههای مدیریت در دانشگاههای ایالات متحده در فاصله زمانی 1980-1930 که دهها دپارتمان حلقوی را شامل میشود و به درستی آنها را با عنوان علوم آمریکایی نامگذاری کردهاند، به خوبی نشان میدهد که همپای پیدایی ابر ابزارهای تولید و وسعت عمل سرمایهداری جهانی، اداره آن نیز هر روز به تخصص و توجه مدیریتهای جدیدتر، که قادر به فهم سیستم و اجرای برنامه باشند، نیازمند میشد.
به زبان دیگر مدیران جدید را باید نیروی کار جدید، و مکمل پرولتاریا شناخت که محصول تطابق ناگزیر انباشت فوق تصور سرمایه و تکامل باور نکردنی ابزار تولید با نیروی مولدند.
در دنیای نوین سرمایه داری، بهداشت مقولهی جداگانهای از مدیریت آن است، آموزش و پرورش فقط صورت عملی آن پیش نیازی است که مدیریت آموزشی خوانده میشود و حتی مدیریت تدارکات بر خود تدارکات پیشی میگیرد. در صنعت، مدیریت یعنی انرژی و کلید اصلی حرکت چرخ نقاله تولید فوق اتوماتیزهی جدید.
مدیران، کارگردانان واقعی جهان اولتراامپریالیستی محسوب میشوند و توانایی و وسعت نظر آنان سرمایهداری اولترا امپریالیستی را ناگزیر میکند که از تنگ نظریهای سنتی دست بر دارد.
مقدمه ای از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش اول از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش دوم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش سوم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش چهارم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش پنجم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش ششم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش هفتم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش هشتم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش نهم و پایانی از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
متمم مقاله و نتیجه گیری اقتصادی و سیاسی
آقای ناصر پورپیرار (ناریا) ، حزب توده ایران و خیانت های نورالدین کیانوری
وبلاگ شخصی نویسنده : آقای ناصر پورپیرار
دیگر مقالات منتشر شده از همین نویسنده