سوسیالیست های آموزش دهنده و کمک رساننده به امپریالیسم
حتی در این زمان، دانشگاههای جهان سرمایهداری، مملو از استادان سوسیالیست و مارکیست است که به آموزش صحیح و پرورش دقیق مدیرانی مشغولند که به خدمت نهایی سرمایهداری در خواهند آمد. در عالیترین سیستمهای فن و تکنولوژی، حتی در صنایع فضایی و نظامی مدیرانی به کار گرفته میشوند که سابقه دشمنی آشکار با جهان سرمایهداری دارند و بخش قابل توجهی از آنان فرزندان فرودستترین طبقات اجتماعی در عقبافتادهترین کشورهای جهاناند، که عالیترین سیستم مدیریت امنیتی - اطلاعاتی، بی این که دقیقهای جریان اجرای برنامه دچار کندی شود، گروه نخبگان را در کنترل خویش دارند.
تصویری که هوگو تیمن در مقالهی نقش اقتصادی شرکتهای چند ملیتی در کتاب جدی جهان در آستانه قرن بیستم آورده در این باره بسیار گویاست:
«هر نوع موضعگیری که در زمینه اقتصادی میشود، از انگیزههای ایدهئولوژیکی سرچشمه میگیرد. از این جهت نمیتوان علیه آن تصمیم گرفت. ایدهئولوژی یک باور شخصی است. حتی در داخل شرکتهای چند ملیتی هم مواردی پیش میآید که کارمندی میان دو موضعگیری ایدهئولوژیکی در تعارض قرار میگیرد. این شخص به عنوان یک شهروند، آزاد است هر برداشتی داشته باشد و هر کاری بکند، ولی در زمان کار مجبور است از دستورات رؤسای خود پیروی کند.»
استفاده از قراردادهای خرید خدمت در مدیریت، پیوسته رو به افزایش است، بر طبق یک آمار که در سال 1973 به دست آمده، در سال 1970، حقالزحمههای مدیریت 25 درصد کل سود حاصل از سرمایهگذاری خارجی شرکتهای آمریکایی را بلعیده است. این رقم در سال 1990 تا 31 درصد افزایش می یابد.
طبیعی است که چنین تغییراتی در سطح اقتصادی متوقف نمیشود. مدیران در جهان سرمایه داری نه فقط اقتصاد و مسائل اجتماعی سرمایهداری را کارگردانی میکنند بل از میانه دهه 60 ادارهی سیاست جهان سرمایهداری را نیز به عهده گرفتهاند. در حال حاضر بخش عمدهی سیاست اولترا امپریالیستی را مدیرانی میگردانند که قبلا قدرت فهم و درک برنامه و آگاهی نسبت به ابزارهای نوین را در یک سلسله از کورسهای مدیریت در کارخانجات، دانشگاهها و بنیادهای تحقیقاتی به اثبات رسانده باشند.
آخرین اشرافزادهی جهان سرمایهداری که به اهمیت مدیریت نوین، که با جدیدترین ابزارهای برنامهریزی و آنالیز و تجزیه و تحلیل، کامل میشوند، پی نبرد و به توهمات خود ، تصمیمگیریهای اشرافمنشانه پس از اولترا امپریالیسم دچار شد، جان اف. کندی بود، که سیستم قادر به تحمل وی نشد.
در حال حاضر رؤسای جمهور ایالات متحده گردهماییهای مدیران سیاسی را میزبانی میکنند، صورتکهایی برای نمایشهای بیرونی عوامانهاند، سمبلهایی که میتوانند در میان هنرپیشههای سینما، کشاورزان بادام کار و یا دلالان بورس نیز یافت شوند.
برای روشنتر شدن اهمیت این بخش، مراجعه به آماری در ترکیب شورای روابط خارجی و بازنویسی دو صفحه کامل (76 و 77) از کتاب بسیار ارزشمند «تراست مغزهای امپراتوری» اثر لورنس اچ. شوپ و ویلیام مینتر از اهمیت ویژهای برخوردار میشود.
«مشاغل عمده اعضای شورا:
مدیران اجرایی مؤسسات تجاری (به غیر از متخصصین امور مالیه) 22 درصد متخصصین امور مالیه 10 درصد
وکلا 8 درصد
محققین و دانشمندان 21 درصد
مدیران آکادمیک 7 درصد
مدیران مطبوعات 8 درصد
گزارشگران 2 درصد
مدیران سازمانها (بنیادهای کارگری، مذهبی و غیره) 6 درصد
مقامات دولتی (من جمله مقامات نظامی) 16 درصد
عضویت افرادی که دارای حرفهها و موقعیتهای مشخص مفیدی هستند، این مسئله را مشخص میکند که اتکای شورا به طبقه سرمایهدار الزاما و به طور طبیعی، به معنای کنار گذاردن افراد بدون ثروت یا دارای موقعیتهای اجتماعی پستتر نیست.
بل که بر عکس، اگر آنها حرفهها و مهارتهای لازم را داشته و از آن افرادی باشند که بتوانند روح حاکم بر شورا را درک کرده و هماهنگ با آن عمل نمایند میتوان انتظار داشت که از آنها برای مشارکت در بحثهای شورا دعوت به عمل آید، و چه بسا بتوانند در تماسهایشان با افراد متمول و برجسته، شانس اکتساب ویژگیهای آنها را برای خود و خانواده خود به دست آورند.
شواهد و مراحل و مراتب دقیق در زمینه جذب افراد متفرقه به طبقه سرمایهداران در دسترس نیست، اما شاید چند مثال، موضوع را مشخص کند. هنری کیسینجر، به هنگامی که حضور خود را در سیاست خارجی با فعالیت محدود در شورا آغاز کرد، احتمالا سرمایه کافی برای ورود به جرگه سرمایهداران را نداشت، منابعی که درباره شرح حال او نگاشتهاند نشان نمیدهند که از خانواده ثروتمندی بوده است. اما دریافت هدیههایی همچون یک رقم پنجاه هزار دلاری از حامی خود نلسون راکفلر که در شورا با وی آشنا شده بود، حقوق ماهانهای معادل شصت هزار دلار در مقام وزارت امور خارجه، یک برادر میلیونر، و ازدواج با یک خانواده متشخص اجتماعی در سال 1974، احتمالا آن مقدار ثروت را نصیب وی کرده است که اکنون بتوان وی را به عوان یکی از اعضای این طبقه به حساب آورد. هنری ریبستون رئیس شورا از سال 1951 تا 1964 را نیز میتوان به عنوان نمونه دیگر ذکر کرد. هیچ مدرکی در دسترس نیست که خانواده روحانی وی از ثروت قابل توجهی برخوردار بوده، یا نام وی در لیست «سوسیال رجیستر» ثبت شده باشد. اما او در طول ریاست دانشگاه و مدیریت شورا، به عضویت انجمن سنتری، و مدیریت چند مؤسسه مالی در آمد. پسر وی، والتر که از اعضای شورا بود، به عنوان رئیس اجرایی فرست نشنال سیتی بانک انتخاب شد و طبق گزارشات، تنها در سال 1973 بالغ بر دو میلیون دلار در این بانک موجودی داشته است.
این حقیقت که درهای شورا، و چه بسا دیگر سازمانهای مشابه طبقه سرمایهدار، بر روی برخی افراد که در زمان عضویت، در ردیف این طبقه نبودهاند، باز بوده است، نباید به عنوان سست شدن حاکمیت طبقاتی، یا نشانهای در جهت جایگزینی قریبالوقوع این طبقه با تکنوکراتها قلمداد شود. بل معقولتر است که این امر، به عنوان مکانیسمی قلمداد شود که حاکمیت طبقاتی به وسیله آن اعمال میشود و عناصر جدیدی از این طریق به داخل طبقه راه مییابند.»
البته این اظهار نظر مربوط به قریب 18 سال پیش است، در حال حاضر قضیه صورت تازهتری به خود گرفته است. فرهنگ مدیریت و کارگردانان جهان سرمایهداری، در دروان جدید از ایدئولوژی طبقاتی مطلق سرمایهداران فاصلهی زیادی گرفته، علم استفاده از سرمایه، جای تنگ نظریهای خصومتگستر سرمایهداری را میگیرد.
گویی ناگهان تابش عظیمی از علم و اندیشه بر جهان روشنی میبخشد. مدیرانی که جامعه سرمایهداری را قبضه کردهاند به کلی فراتر از سنتهای سودجویی مطلق طبقه میاندیشند و هر چند سرانجام و به واقع در خدمت منافع سرمایهاند اما فرهنگ آنان، که شاخهای از واقعبینی بیتعصب برنامه و ماشین است، آنها را به حمایت از امکان ادامه حیات عمومی، تنشزدائی، حقوق انسانی، حفظ محیط زیست، مبارزه با جهل و عقبماندگی و سرانجام تکیه بر اندیشه و خرد انسانی برای تفاهم و حل و فصل مسالمتآمیز مشکلات، هدایت میکند.
مقدمه ای از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش اول از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش دوم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش سوم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش چهارم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش پنجم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش ششم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش هفتم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش هشتم از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
بخش نهم و پایانی از مقاله اولترا امپریالیسم (Ultra Imperialism) نوشته آقای ناصر پورپیرار
متمم مقاله و نتیجه گیری اقتصادی و سیاسی
آقای ناصر پورپیرار (ناریا) ، حزب توده ایران و خیانت های نورالدین کیانوری
وبلاگ شخصی نویسنده : آقای ناصر پورپیرار
دیگر مقالات منتشر شده از همین نویسنده